سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرآبی


(( همیشه با تو ))
خلوت شب
هو اللطیف
پر پرواز
ماهین خبر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
پتی آباد سینمای ایران
نور
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن (عج)
عروج
هیئت
به دادم برس
سلام
خط بارون
داستان سرا
کلک بهار
نم نم بارون...
بیکرانه ها
امیدزهرا
تعقل و تفکر
دیوونه ی تنها
نگاهم برای تو
مسافره شب
حجاب
مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع)
طلسم شدگان
نامه ی زرتشت
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
DENIZ
دفترچه‏ی آبی
دهکده(دیگه بحث سیاسی نمی کنم)این وبلاگا مال تو فقط تو
خانه یکدلی
دلسرا
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
دنیای مقالات
برگ سبز
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
رویای ناتمام
توکای شهر خاموش
مهراد
مادرانه
خدای که به ما لبخند میزد
پولاد آزادی
عاشقان جواد کاظمیان
یاد ایام
کسی که مثل هیچکس نیست
فاطمه زهرا کوچولو
کوثر
شاعرانه
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
نگرانی
نگرانی
** همیشه در قلب منی **
یه بچه مثبت فراری
علم و اسلام
بال شکسته
پویش سبز


سایت سده لنجان (شهر زیبای من )
دوست تو
انعکاس دل
زورقی در ساحل

جک اس ام اس ....
عکس
عصر ظهور در عصر نوین
گزیده ای از اخبار ورزشی از همه جا
:::.....اینجا همه چی پیدا می شه فعلا بیا تو.....:::
در دل نهفته ها
وبلاگ بچه های سوم افتخار

سلام ؛ من امروز می خوام سفرنامه ای از سفرم به چین را دراختیار شما قرار بدهم.

                                               رفتن به هتل homeiine (همین)

من در روز دوم تیر ماه سال هشتادوشش ساعت نه صبح به وسیله ی هواپیما فرودگاه کره را به مقصد چین و برای مدت یک هفته ترک گفتم؛ حدود یک ساعت ونیم بعد هواپیما در فروگاه بزرگ چین به زمین نشست و من و خانواده ام به وسیله ی تونلی که هواپیما را به فرودگاه متصل می کرد به داخل فرودگاه چین رفتیم و بعد از دادن فرم های مخصوصی که توسط پدرم در هواپیما پر شده بود ( که حاوی مشخصات اعضای خانواده و همچنین مشخصات پرواز بود) به ماموران دریافت این فرم ها برای تحویل بار های مان به قسمت مخصوص تحویل بار رفتیم وبعد از کلی معطلی بارهایمان را دریافت کردیم و بعد به سوی هتلی حرکت کردیم که قبلا در آن جا اتاق رزرو کرده بودیم یعنی هتل homeiine . ( در این جا یک عکس از داداش کوچولوم نیما که در این هتل گرفته شده بود را قرار می دهم. )

                                                           آکواریم

عصر روز بعد یعنی  سه تیر هشتاد وشش  ما تصمیم گرفتیم به دیدن آکواریوم که تعریفش را خیلی شنیده بودیم برویم و همین کار را هم کردیم . ما پس از خارج شدن از هتل و گرفتن یک تاکسی به طرف آکواریوم حرکت کردیم .(راستی یک چیز جالب، در پکن بعضی از تاکسی ها دارای حفاظی به دور راننده بودند به طوری که تمام این حفاظ شیشه ای بود و فقط قسمتی از آن دارای میله های آهنی بود آن هم برای دادن کرایه )بعد از دقایقی نه چندان زیاد ما به آکواریوم رسیدیم و بلیت مربوطه را تهیه کردیم و داخل آکواریوم شدیم ، همان طور که همگی می دانید آکواریوم جایی است که جانوران دریایی و از جمله انواع ماهی ها در آن جا زیاد است و ماهم برای دیدن همین جانوران به آن جا رفته بودیم ؛ در آن جا انواع ماهی های رنگارنگ و زیبا ، کوسه های بزرگ ، اسب دریایی های کوچک( که عکسش را هم قرار داده ام )، سفره ماهی و ... وجود داشت و من هم تا جایی که می توانستم از آن ها عکس برداری کردم تا فرصت به دست آمده را از دست ندهم و پدرم هم مشغول فیلم برداری بود و نیما کوچولو هم مشغول جیغ زدن! و مادرم هم مشغول ساکت کردن نیما کوچولو.به هر حال نیما کوچولو بعد از یک خورده گریه کردن ساکت شد و اون هم به تماشای ماهی ها پرداخت .اون روز خیلی خوش گذشت ( البته جای شما خالی) و من با دیدن ماهی ها واقعا به عظمت این خالق بزرگ پی بردم . راستی اونجا قسمتی هم داشت که  وقتی داخلش می شدیم ماهی ها از بالای سر ما حرکت می کردند و اطرافمان کاملا ماهی بود. آکواریوم خیلی خیلی جالب بود و به شما پیشنهاد می کنم اگر یک وقتی به پکن رفتید به آکواریوم حتما سر بزنید.( این هم عکس هایی از آکواریوم که یکیش داداش منه ، اولی هم  چند اسب آبی هستند آخری هم یک سفره ماهی است)

 

                                                  دیوار چین

فردای اون روز ما ترجیح دادیم به خرید برویم ولی روز بعدش یعنی پنج تیر سال هشتاد و شش ما  ساعت حدود دو و نیم  بعد از ظهر به طرف دیوار بزرگ چین که همگی به خوبی می شناسیدش و از جاذبه های گردشگری چین هست رفتیم و حدود یک ساعت و نیم بعد به دیوار بزرگ رسیدیم و وقتی در تاکسی نشسته بودیم می توانستیم دیوار را از دور ببینیم . من که باورم نمی شد که در حال دیدن دیوار معروف چین از نزدیک هستم ؛ خلاصه بعداز پیاده شدن از تاکسی رفتیم سوار تلکابین شدیم تا به بالای دیوار برویم  و بعد از حدود پنج دقیقه به بالای دیوار بزرگ رسیدیم .من که خیلی خوشحال بودم و با این که گرمی هوا اذیتمان می کرد اما خیلی خوشحال بودیم که یک بنای تاریخی معروف را ازنزدیک می بینیم من قبلا عکس دیوار چین را در کتاب جغرافیای دوم راهنمایی ام دیده بودم اما در آن زمان که با دوستانم درباره ی بزرگی این دیوار صحبت می کردیم حتی فکر این هم که بخواهم یک روز به دیدن این دیوار بیایم  را نمی کردم خلاصه وقتی پایم را روی دیوار گذاشتم خیلی خوشحال بودم . پس از آن من به همراه خانواده ام روز دیوار قدم زدیم و سازندگان این دیوار را تشویق کردیم ( زیرا شنیده بودیم هنگامی که این دیوار را می ساختند خیلی عجله داشتند و این دیوار را برای دفاع از کشور در مقابل حمله ی مغولان ساخته بودند که طول آن 6000 کیلومتر است و هنگام ساختن این دیوار عده ی زیادی جان باختند و چون برای ساختن دیوار عجله داشتند جنازه شان را همان جا دفن می کردند و رویش دیوار را می ساختند .)خلاصه بعد از یکی دو ساعت تماشا و در حیرت بودن به وسیله ی تلکابین پایین آمدیم تا با تاکسی به هتل بازگردیم.( این هم عکس هایی از دیوار که در دوتای آن من وجود دارم )

                                                پارک جهانی

فردای آن روز دوباره ما ترجیح دادیم به خرید برویم ولی روز بعد  یعنی پنج شنبه هفتم تیر ماه هشتاد وشش به آخرین مکان دیدنی که تصمیم داشتیم برویم رفتیم یعنی پارک جهانی.

این مورد شاید کمی برای شما نا آشنا باشد برای همین اول توضیح مختصری درباره ی آن می دهم .

پارک جهانی پارکی است در پکن ، که آثار باستانی کشور های زیادی از جمله ایران در آن قرار دارد ( تخت جمشید ایران) .

ما بعد از تهیه ی بلیت مربوطه وارد پارک جهانی شدیم و در همان ابتدا به گروه سیاه پوستان برخورد کردیم که در حال اجرای برنامه بودند و می خواندند و می رقصیدند ( البته به روش سیاه پوستی ) بعد از آن در پارک قدم زدیم و آثار باستانی کشور های مختلف را دیدیم از جمله برج ایفل در فرانسه ، برج پیزا در ایتالیا ، تخت جمشید ایران عزیزمون ، دیوار چین ، هرم های مصر و ...

ما پس از دیدن این ها و دیگر چیزها به هتل بازگشتیم و فردا ی آن روز دوباره به خرید رفتیم و آماده شدیم تا شنبه ساعت 11 به کره برگردیم و تا سال آینده در آن جا بمانیم و بعد دوباره به چین بیاییم ولی برای آخرین بار .

وبعد از آن به میهن عزیزمان ایران ، استان عزیزمان اصفهان ، شهرستان عزیزمان زرین شهر و شهر زیبا سرسبز و همیشه دوست داشتنی و عزیزمان سده لنجان برگردیم .

(این هم عکس هایی از پارک جهانی)

توضیح: ساعت های ذکر شده به وقت پکن هستند.


ارسال شده در توسط Nilo0far R