به تو سپرده بودمش، به هزار و يک اميد و امروز براي هزار و يکمين بار دلمو ميبرم تا شکستگيشو گچ بگيرم.
بچه که بودم تا ده ميشمردم فکر مي کردم آخر همه چيز ده هست ! حالا نمي دونم آخر دوست داشتن چنده؟ ولي مي خوام بگم دوستت دارم اندازه ده تاي بچگيام !!
آه ترسم شبي طوفان شود ساحل اميد من ويران شود گر زدريا قطره اي هم کم شود مرغ طوفان سينه اش پرغم شود اي دلت درياي پاک و روشنم مرغ بوطيمار اين دريا منم
گفتمش نقاش را نقاشي بکش از زندگي ، با قلم نقش حبابي بر لب دريا کشيد...
گاهي وقتا چشام به قلبم حسودي مي کنه !! ميدوني چرا؟ چون تو هميشه تو قلبمي ولي از چشام دوري !!
مثل شقايق زندگى كن:كوتاه اما زيبا،مثل پرستو كوچ كن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمير:دردناك اما...عاشق
در همه عالم گشتم و عاشق نشدمتو چه بودي كه تو را ديدم و ديوانه شدم
گفتمش بي تو چه ميبايد کرد ؟ عکس رخساره ي ماهش را داد .. گفتمش همدم شبهايم کو ؟ تاري اززلف سياهش راداد .. وقت رفتن همه روميبوسيد به من ازدور نگاهش راداد .. يادگاري به همه داد و به من... انتظار سرراهش را داد ..!!
به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارددل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
گفتمش دل مي خري پرسيد چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود بازآمدم از کنارم رفته بود...
عشق با روح شقايق زيباست ، عشق با حسرت عاشق زيباست ، عشق با نبض دقايق زيباست ، عشق در حسرت ديدار تو زيباست ؛ به اميد ديدار
سلام و عرض ادب . بعد از انتقال از پرشين بلاگ به بلاگفا با مطلب جديد به روزم و منتظر گرماي حضورتان . در ضمن در صورت علاقمندي به حضور در جمع اعضاي کافه وبلاگ ( حلقه وبلاگ نويسي ) که روزهاي يکشنبه در فرهنگسراي شفق ( دانشجو ) برگزار مي گردد ، با حقير در تماس باشيد تا شرايط حضورتان را فراهم نمايم .مشتاق حضورتان : هاشم ورزي