وقتی برای اولین بار ، در زمان « میرزا تقی خان امیر کبیر » تلقیح آبله ( واکسن آبله ) باب شد ، مرد م از آبله کوبید نوحشت داشتند و به هیچ وجه زیر بار این کار نمی رفتند و با این که ما موران دولت مردم را به این کار تشویق می کردند و پدران و مادران به عواقب خطرناک آبله آگاه می کردند، باز هم پدر ومادرها راضی نمی شدند که فرزندشان آبله بکوبد . در نتیجه هر روز ، در محله های تهرا ن وشهر های مختلف ایران ، اطفال فراوانی بر اثر بیماری آبله از بین می رفتند.
امیر کبیر ، جریمه ای برای پدر و مادر ها تعیین کرد ؛ به این صورت که اگر طفلی برا ثر آبله بمیرد ، والدینش وظیفه دارند پنجاه ریال جریمه بدهند .
روزی ، پاره دوزی را که طفلش به این مرض در گذشته بود نزد امیر کبیر آوردند . امیر به پاره دوز گفت :« ما که آبله کوب مجانی فرستادیم ، چرا آبله ی فرزندت را نکوبیدی؟» گفت:« ندانستم» امیر گفت :« پنج تومان جریمه بده.» پاره دوز گفت:« ندارم»
امیر دست در جیبش کرد و پول را به پاره دوز دادو گفت : « برو به صندوق جریمه بپرداز که حکم بر نمی گردد.»
بعد از رفتن آن مرد،امیر زارزار گریه کرد وبه یکی از اطرافیانش گفت :« برای همه ی ایرانی ها گریه می کنم ، می خواهم نسل ایرانی آن قدر زیاد شود که زمین را فراگیرد . چرا باید جاهل باشند که بر اثر نکوبیدن آبله بمیرند؟ »
منبع : مجله ی تیز هوشان