سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرآبی


(( همیشه با تو ))
خلوت شب
هو اللطیف
پر پرواز
ماهین خبر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
پتی آباد سینمای ایران
نور
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن (عج)
عروج
هیئت
به دادم برس
سلام
خط بارون
داستان سرا
کلک بهار
نم نم بارون...
بیکرانه ها
امیدزهرا
تعقل و تفکر
دیوونه ی تنها
نگاهم برای تو
مسافره شب
حجاب
مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع)
طلسم شدگان
نامه ی زرتشت
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
DENIZ
دفترچه‏ی آبی
دهکده(دیگه بحث سیاسی نمی کنم)این وبلاگا مال تو فقط تو
خانه یکدلی
دلسرا
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
دنیای مقالات
برگ سبز
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
رویای ناتمام
توکای شهر خاموش
مهراد
مادرانه
خدای که به ما لبخند میزد
پولاد آزادی
عاشقان جواد کاظمیان
یاد ایام
کسی که مثل هیچکس نیست
فاطمه زهرا کوچولو
کوثر
شاعرانه
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
نگرانی
نگرانی
** همیشه در قلب منی **
یه بچه مثبت فراری
علم و اسلام
بال شکسته
پویش سبز


سایت سده لنجان (شهر زیبای من )
دوست تو
انعکاس دل
زورقی در ساحل

جک اس ام اس ....
عکس
عصر ظهور در عصر نوین
گزیده ای از اخبار ورزشی از همه جا
:::.....اینجا همه چی پیدا می شه فعلا بیا تو.....:::
در دل نهفته ها
وبلاگ بچه های سوم افتخار

وقتی برای اولین بار ، در زمان « میرزا تقی خان امیر کبیر » تلقیح آبله ( واکسن آبله ) باب شد ، مرد م از آبله کوبید نوحشت داشتند و به هیچ وجه زیر بار این کار نمی رفتند و با این که ما موران دولت مردم را به این کار تشویق می کردند و پدران و مادران به عواقب خطرناک آبله آگاه می کردند، باز هم پدر ومادرها راضی نمی شدند که فرزندشان آبله بکوبد . در نتیجه هر روز ، در محله های تهرا ن وشهر های مختلف ایران ، اطفال فراوانی بر اثر بیماری آبله از بین می رفتند.

امیر کبیر ، جریمه ای برای پدر و مادر ها تعیین کرد ؛ به این صورت که اگر طفلی برا ثر آبله بمیرد ، والدینش وظیفه دارند پنجاه ریال جریمه بدهند .

روزی ، پاره دوزی را که طفلش به این مرض در گذشته بود نزد امیر کبیر آوردند . امیر به پاره دوز گفت :« ما که آبله کوب مجانی فرستادیم ، چرا آبله ی فرزندت را نکوبیدی؟» گفت:« ندانستم» امیر گفت :« پنج تومان جریمه بده.» پاره دوز گفت:« ندارم»

امیر دست در جیبش کرد و پول را به پاره دوز دادو گفت : « برو به صندوق جریمه بپرداز که حکم بر نمی گردد.»

بعد از رفتن آن مرد،امیر زارزار گریه کرد وبه یکی از اطرافیانش گفت :« برای همه ی ایرانی ها گریه می کنم ، می خواهم نسل ایرانی آن قدر زیاد شود که زمین را فراگیرد . چرا باید جاهل باشند که بر اثر نکوبیدن آبله بمیرند؟ »

 منبع : مجله ی تیز هوشان


ارسال شده در توسط Nilo0far R