آیا شما فکر میکنید افرادی که مذهبیترند یا اخلاق بهتری دارند یا به مسائل معنوی و عرفانی بیشتر توجه دارند، کمتر بیمار میشوند؟ مثلاً کمتر سکته میکنند یا اگر سرطان بگیرند، بهتر درمان میشوند یا اصولاً طول عمرشان بیشتر از بقیه افراد است؟ فکر میکنید دعا چگونه میتواند در بهبود بیماری موثر باشد؟ آیا به رابطه بین توکل، صله رحم، راستگویی، نماز خواندن و آرامش روانی فکر کردهاید؟
اینها همه سؤالاتی است که موضوع بحث صاحبنظران در نشست علمی سلامت و معنویت را تشکیل میداد؛ نشستی که سیام تیرماه 1386 در سالن اجتماعات پارک نظامی گنجوی در تهران و به همت مرکز تحقیقات فرهنگی شهرداری، برگزار شد.
این نشست علمی دو بخش داشت، یکی بخش مفاهیم که بیشتر به اصول و تعاریف معنوی و دینی میپرداخت و دوم بخش بیولوژی که به طور اختصاصی به رابطه سلامت و معنویت و شواهد به دست آمده در اینباره اشاره می کرد. مهمترین موضوعات طرح شده در این نشست را مرور میکنیم.
در بخش اول نشست، دکتر سید احمد واعظی گفت: "سازمان جهانی بهداشت، از سال 1998، حتی قبل از این که اهداف سلامتی را برای همه تا سال 2000 بررسی کند، متوجه شده بود که از این به بعد کارش فقط پیشگیری از بیماریهای عفونی و حتی بیماریهای غیر واگیر نیست. مفاهیمی مثل «ارتقای سلامت» تنها به نداشتن بیماری اکتفا نمیکند؛ بلکه باید تلاش کرد که فرد از وضعیت فعلی خود یک قدم بهتر و بالاتر رود و اصطلاحاً در مسیر بهتر شدن پیش برود و این همان چیزی است که با اتکا به معنویت قابل دسترسی است. به این ترتیب سلامت به رفاه کامل از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و همچنین معنوی می گویند."
مفاهیم مورد استفاده در این بحث شامل دین، معنویت، انسانیت، عرفان و اخلاق بود.
در جستجوی معنویت از یاد رفته
چرا انسان به معنویت توجه نشان داد؟ این سؤالی بود که سخنران دوم، آقای عباس رمضانی (دانشجوی دکترای روانشناسی بالینی) صحبتش را با آن شروع کرد. به گفته ایشان، موضوعات زیستمحیطی، افزایش مشکلات اجتماعی مثل طلاق و بیماریهای رفتاری مانند ایدز باعث شد که بشر توجه تازهای به انسان معنوی و فلسفی نشان دهد.
موضوع اصلی صحبت او این بود که چگونه دین و معنویت به ارتقای بهداشت روانی کمک می کند.
رمضانی به تحقیقات متعددی اشاره کرد که نشان می داد چگونه افراد معتقد به باورهای مذهبی و معنوی، سلامت روانی بالاتری دارند. مثلاً
تحقیقات نشان داده افراد مذهبی بهتر میتوانند با تنش و استرس مقابله کنند و با شرایط استرسزا کنار بیایند.
همچنین تحقیقات نشان داده این افراد بهتر میتوانند هیجانهایی مثل خشم را در خود کنترل کنند.
عزت نفس این افراد هم بهتر است و مهارتهای اجتماعی قویتری دارند.
حتی اثر معنویت در درمان برخی بیماریهای رفتاری مانند اعتیاد هم بررسی شده است. نمونه مهم آن هم گروههای NA هستند که آیینهای معنوی به آنها کمک میکند نه تنها درمان اعتیادشان موفقیتآمیزتر باشد، بلکه از لحاظ معنوی هم رشد کنند.
تضرع به درگاه خدا یا افسردگی؟
در بخش دوم، موضوعات کاربردیتری مطرح شد. موضوعاتی از قبیل این که چگونه دین میتواند فاکتورهای مربوط به سلامت را تغییر دهد و دید جدیدی در این باره بدهد. اولین سخنران این بخش، دکتر اصفهانی بود که ضمن باز کردن این بحث، اشاره کرد که بدون توجه به بُعد معنوی انسان، نمیتوان جسم، روان و همین طور شخصیت اجتماعی او را شناخت و برای سلامت آن کاری کرد.
او مثال جالبی زد:
"آیا کسی که نیمه شب از خواب بیدار می شود، گریه و تضرع میکند و به درگاه خدا مناجات میکند، افسردگی دارد و بیمار است؟ از دیدگاه اسلام این فرد در عین سلامت روانی است، اما اگر بدون توجه به بعد معنوی قضیه او را ارزیابی کنیم، قطعاً رأی به افسرده بودن او میدهیم یا حداقل در مورد او گیج خواهیم شد و نمیتوانیم اظهارنظری کنیم."
تاثیر مثبت معنویت بر سیستم ایمنی بدن
سخنران بعدی، دکتر محمد کامران درخشان از انیستیتو روانپزشکی تهران بود. ایشان خلاصهای از مهمترین تحقیقات انجامشده در زمینه تاثیر معنویت بر سیستم ایمنی را برای ارائه در این نشست، گردآوری کرده بود.
به گفته ایشان، رابطه بسیاری از بیماریهای جسمی با اختلال سیستم ایمنی شناخته شده است؛ از بیماریهای عفونی و انواع سرطانها گرفته تا بیماریهای پوست و مو و حتی اختلالات غدد مانند دیابت. بنابراین اگر بتوانیم به طریقی نشان دهیم که عاملی روی سیستم ایمنی دخالت دارد، میتوانیم نشان دهیم که بر طیف گستردهای از بیماریها مؤثر خواهد بود.
دکتر درخشان تاثیر معنویت روی سیستم ایمنی را به دو روش تقسیم کرد: یکی تاثیر مستقیم فعالیتهای معنوی در روند بیماری و بهبود افراد و دیگری تاثیر غیرمستقیم آنها، تاثیری که معنویات ابتدا روی مسائل روانی مانند کاهش استرس و تنش میگذارند و این کاهش استرس، میتواند باعث تعادل در سیستم ایمنی آنها شود.
او گفت: در یک تحقیق روی تعدادی از دانشجویان آمریکایی، محققان متوجه شدند با تماشای فیلم «مادرترزا» (قدیسی که زندگیاش را وقف خدمت به خدا و مردم کرده بود) ایمونوگلوبینهای بزاقی (نوعی ماده ی ایمنی زا)بیشتری تولید شده بود. در حالی که با تماشای فیلمی درباره جنگ جهانی دوم، تولید این ماده ایمنیزا کمتر بود. (توجه داشته باشید که در اینجا معنویت به معنای دین نیست و همهگونه احساسهای ماورایی را در بر میگیرد، حتی احساسهای هنری و نوعدوستی و مانند اینها را).
تحقیق دیگری در سال 1997 در آمریکا نشان داد افرادی که به طور مرتب در مراسم مذهبی شرکت داشتند، میزان شاخصهای التهابی، مانند اینترلوکین 6، در آنها کمتر از بقیه بود و سلولهای نوتروفیل(نوعی از گلبولهای سفید که مسئول دفاع علیه عفونتهای حاد هستند) بیشتری داشتند.
این نتایج در بیماران مبتلا به نقص ایمنی نیز به همین شکل جالب توجه بود. در یکی از این بررسیها معلوم شد مباحثه در زمینه مسائل معنوی و مطالعه کتاب و مقاله در این باره باعث شد میزان CD4 آنها (شاخصی که نشاندهنده سطح توان ایمنی باقیمانده بدن است) بیشتر شود. همچنین سطح افسردگی و علائم اضطراب هم در این افراد پایینتر آمده بود.
دکتر درخشان ادامه میدهد: مطالعه دیگری روی بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد که نتایج آن هم جالب است. در این بیماران، افرادی که به طور مرتب در فعالیتها و مراسم مذهبی شرکت میکردند، چند شاخص نشاندهنده ی افزایش سطح فعالیت سیستم ایمنی بدن بهبود پیدا کرده بود. شاخصهایی مانند گلبولهای سفید نوع T کمککننده (helper)، مجموع لنفوسیتها و سلولهای دفاعی موسوم به «کشندههای طبیعی»، به طور قابلملاحظهای بالا رفته بود.
تحقیقات دیگر نشان میدهد متوسط طول عمر افرادی که به شرکت در مراسم مذهبی مقید بودند، 7 سال بیشتر از سایر افراد بود.
این تاثیرها، به گفته دکتر درخشان، وابسته به مذهب یا دین خاصی نیست و در همه اقوام و مذاهب مصداق دارد. به عنوان مثال مطالعهای که روی 10 هزار یهودی، به مدت 23 سال انجام شد، نشان داد افرادی که به امور مذهبی اشتغال داشتند، 20 درصد کمتر از بقیه در اثر بیماریهای عروق کرونر قلب فوت کردند.
برگرفته از سایت بسیار خوب :http://www.tebyan.net
شخصیت انسان ها را می توان با معیارهای گوناگونی به دسته های مختلف تقسیم بندی کرد. در اینجا شخصیت انسان ها نخست با نحوه ارتباطشان با دیگران به دو دسته درونگرا و برونگرا تقسیم بندی شده است.
متوجه باشید که هر دوی این دو نوع شخصیت کاملا طبیعی و نرمال می باشد. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.
شما با آگاهی یافتن از خصوصیات شخصیتی هر دو گروه قادر خواهید بود با شناسایی آنها رابطه ی بهتری با آنها برقرار سازید:
1 ) علاقه مند به وقایع پیرامون خود.
2 ) رو راست و معمولا پرحرف.
3 ) عقیده ی خود را با عقاید دیگران مقایسه می کند.
4 ) اهل عمل و پیشقدمی در کارها.
5 ) به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می دهد.
6 ) افکار خود را بیان می کند.
7 ) علاقه مند به افراد جدید.
8 ) بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک آخرین بازمانده بشر روی زمین باشد (ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم.) تنهایی برای وی بسیار آزار دهنده می باشد.
9 ) از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند.
10 ) خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.
12 ) پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته ی خود می اندیشند. علاقه مند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس می باشند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت های هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند.
13 ) رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا اعمال خودشان. اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کنند. رویکرد سریع الوصول را بیشتر ترجیح می دهند. تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.
14 ) 57 الی 60 درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند.
البته خصوصیات فوق هیچ ارتباطی با اعتمادبه نفس داشتن فرد برونگرا ندارد، یک برونگرا ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشد.
ویژگی های شخصیتی درونگرا
1 ) علاقه مند به احساسات و افکار خودشان. نیاز به داشتن قلمرو شخصی. کم حرف، ساکت و متفکر.
2 ) دوستان زیادی ندارد. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارد. علاقه مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی بیزار است.
3 ) کارایی وی در تنهایی بیشتر است. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد. ترس از آنکه فردیت خود را از دست بدهد. از فعالیت های انفرادی انرژی می گیرد.
4 ) در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می کند. معمولا کمرو هستند. درکشان مشکل است. اهل ایده و عقاید نو می باشند.
5 ) شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی می باشند. معمولا احساساتشان را بیان نمی کنند. در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت می باشند. تمرکزشان قوی است. برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند. پیش از حرف زدن می اندیشند.
6 ) از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران ممانعت می کند. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می باشد. با مشاهده درس می آموزد (عبرت از دیگران) و پس از آموختن روش زندگی، زندگی خود را آغاز می کند.
7 ) 25 الی 40 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند.
این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی درونگرایان ندارد، ممکن است آنها خیلی هم با اعتمادبه نفس باشند. . از قوانین بیزار و خواهان آزادی است.
منبع : روزنامه ابتکار - با تغییر و تلخیص
سلام ؛ از عنوانش تعجب کردید نه؟!
من دیروز سیکلم را گرفتم ، یعنی نمره هام رو گرفتم ( نمرات دانش آموزان ایرانی در خارج از کشور دیرتر اعلام می شوند ) و معدل نمره های روی برگه هام (بدون جمع با مستمر ) شد 85/19 ولی اگر بخوام با مستمرام جمع کنم می شه 92/19 . وقتی نمره هام را دیدم تا حدودی ناراحت شدم چون برای من که از اول ابتدایی تا دوم راهنمایی همیشه معدلم بیست بود حالا این معدل خوب نیست ولی از طرف دیگر خودم را دلداری دادم که این جا شرایط درس خوندن سخت تره ، به خصوص با یک داداش کوچولوی ناز که مدام جیغ می زنه و شیطنت می کنه !
به هر حال من سیکلم را گرفتم و خیلی خوشحالم اما شاید شما فکر می کنید به خاطر این خوشحالم که دیگه نمی خوام درس بخونم و همین مدرک برام کافیه ! در حالی که اصلا این طور نیست من می خوام اگه خدا بخواد تا دکتراش را هم بگیرم و جواب سؤالی که از همه ی ماها در کوچیکیمون می پرسیدند( دوستداری چی کاره بشی؟) را با عمل بدم ، نه با زبان. البته من پاسخ این سؤال را با زبان داده ام و پاسخم همیشه از کوچیکی تا حالا این بوده که می خوام مهندس کامپیوتر بشم و وقتی این پاسخ را می دادم با تعجب سؤال کننده مواجه می شدم . می دونید چرا؟ چون همه می گفتند ما وقتی این سؤال را از دختر ها می پرسیم می گند دکتر یا معلم اما تو می گی مهندس کامپیوتر !
و حالا یک قدم به هدفم یعنی مهندسی کامپیوتر و مدرک دکترا نزدیک شدم اما باید سه سال دیگه هم درس بخونم تا دیپلم بگیرم بعد هم انشا الله دانشگاه و مدارک بعدی !
راستی شما وقتی کوچیک بودید به سؤال همیشگی بزرگ تر ها (دوستداری چی کاره بشی؟) چی پاسخ می دادید ؟ وآیا حالا به اون شغل مورد علاقه تون رسیدید یا نه؟! اگر رسیدید من را هم راهنمایی کنید که جوری بهش برسم . ممنون
تا به حال روشهای میانبر زیادی برای کاهش وزن پیشنهاد شده است؛ روشهایی که مستقیماً با اراده انسان سر و کار نداشته باشد و او را مجبور به انتخاب گزینه ترک غذا نکند.
نمونهاش انواع و اقسام داروهایی است که اشتها را کم میکنند، جراحیهایی که با بریدن قسمتهایی از معده، حجم آن را کم میکنند یا توده چربیهای داخل بدن را خارج میکنند.
این بار هم یکی از این روشها را، محققان ایتالیایی پیشنهاد دادهاند؛ دارویی که بتواند با اشغال حجم عمدهای از معده، باعث سرکوب اشتهای سیریناپذیر چاقها شود.
ابداع این محققان به این ترتیب است که با استفاده از سلولز، نوعی هیدروژل گرد مانند ساختهاند. وقتی این گرد خورده میشود، یک لیوان آب هم رویش، در معده باد میکند و به فرد احساس پُری معده دست میدهد؛ احساسی که به مغز این پیام را مخابره میکند که «تو سیری و نیازی به غذا نداری!» این پیام ساختگی، میتواند تا چند ساعت، بدون غذا، فرد را سرپا نگه دارد.
به گفته این محققان ایتالیایی، این قرص «به اندازه یک وعده اسپاگتی کامل» (و این از دید یک ایتالیایی یعنی خیلی!) شکم را سیر میکند.
این محققان از مؤسسه تحقیقات ملی پزشکی ایتالیا، داروی جدید را ، که هنوز اسمی برایش انتخاب نشده، روی 20 نفر آزمایش کردهاند و گزارش دادهاند که هیچ مشکلی برای آنها به وجود نیامده است.
به گفته این محققان، این دارو باید نیم تا یک ساعت قبل از صرف غذا خورده شود تا بتواند جلوی پُرخوریهای بیمورد را بگیرد. بعد از حدود 5 تا 6 ساعت، این دارو از دستگاه گوارش انسان خارج میشود.
مکانیسمهای سیری
چه میشود که احساس سیری میکنیم؟ این سئوالی است که محققان گوناگون، برای لاغر کردن زوری مردم، کلی به آن فکر کردهاند. فیزیولوژی کلاسیک، پاسخهای مشخصی به این سؤال دارد: پُر شدن حجم معده، بالا رفتن قند در سیستم گردش خون عمومی و نیز در ناحیه کنترل احساس گرسنگی و سیری، یعنی هیپوتالاموس مغز.
با استفاده از هر کدام از این مکانیسمها، تلاش شده که به نوعی اشتهای افراد چاق کنترل شود، که البته نتایج در موارد گوناگون متفاوت بوده است.
در راستای این تلاشها، محققان به پاسخهای دیگری هم به این سئوال رسیدهاند؛ از جمله این که عوامل گوناگونی، مثل عوامل رفتاری و اجتماعی، میتواند روی احساس سیری و گرسنگی ما تأثیر داشته باشد. از همین جا، اگر یادتان باشد، چند ماه پیش محققان به این نتیجه رسیدند که پُرخوری هم مکانیسمی تقریباً مشابه اعتیاد دارد.
رویای لاغری
محققان دیگر، البته از نتایج اولیه این آزمایشها استقبال کردهاند، اما تاکید میکنند که هنوز برای خوشحال شدن جامعه جهانی چاقها، با خوردن یک دارو و بعد لاغری، خیلی زود است.
پروفسور هاتون، از دانشگاه شفیلد در این باره میگوید:«علی رغم نتایج امیدوارکننده این آزمایش به خصوص، باید گفت ایده دارویی که بتواند حجم معده را به طور کاذب پُر کند و مانع پُرخوری شود، ایده جدیدی نیست. به لحاظ تئوری، این روش حتی اگر هیچ عارضهای نداشته باشد، میتواند اشتها را در کوتاه مدت سرکوب کند، اما معلوم نیست در عمل هم بتواند مانع ورود آن همه کالری به بدن فرد شود.»
به عنوان مثال میتوان حدس زد که مغز، با استفاده از روشهای تطابقی، با این حجم جدید معده کنار بیاید و سطح سیری خود را در حد بالاتری تنظیم کند یا این که ممکن است کمبود اشتهای فرد در درازمدت بتواند وزن او را کم کند، اما خطرهای دیگری برای او داشته باشد؛ خطرهایی مثل کمبود مواد معدنی یا ویتامینهای مورد نیاز بدن.
دارو لاغر میکند؟
تا کنون انواع گوناگونی دارو به بازار آمده که ادعای کاهش وزن و لاغری دارند. اما هنوز داروی صددرصد مؤثری در این رابطه ابداع نشده است. ممکن است برخی از این داروها به طور موقت اثر کاهش وزن داشته باشند، اما متأسفانه عوارض آنها خطرناک است.
مثلاً برخی از این داروها، تنها مسهلها یا ادرارآورهای قویای هستند که با اتلاف حجم زیادی از آب بدن، باعث لاغری میشوند. واضح است که چنین لاغریای نه تنها کاذب و موقتی، بلکه خطرناک است.
برخی دیگر از این داروها کافئین دارند که میتواند باعث سرکوب مرکز مغزی کنترل اشتها شود. اما کافئین میتواند باعث تپش قلب، بالا رفتن ضربان قلب و همین طور تنگی نفس شود. برخی داروهای دیگر، هورمونی هستند و به خصوص برای خانمها، عوارضی مثل اختلالات قاعدگی، پُرمویی و عصبانیت به همراه دارد.
به گفته اکثر کارشناسان، چاقی را باید یک بیماری، آن هم از نوع بیماری رفتاری به شمار آورد که با روشهای صرفاً طبی یا جراحی، نمیتوان با آن مقابله کرد.
از این رو، لازم است برای درمان آن، هم از این گونه روشها و هم از روشهای رفتاری و همچنین حمایتهای اجتماعی و عاطفی، مثل خانواده درمانی، گروه درمانی و رفتار درمانی بهره برد تا بهترین نتیجه حاصل شود و نتیجه هم همانطور که بارها و بارها گفته شده، پیروی از یک رژیم سالم و نیز ورزش و فعالیت بدنی به اندازه کافی است و نه صرفاً لاغری.
برگرفته از سایت :http://tebyan.net
سلام ؛یکی این جا نیست به من بگه یانگوم کیه؟
تا حالا چند نفر از من پرسیدند یانگوم را تو کره ندیدی!
درسته من تو کره هستم ، کره شمالی . اما من اصلا یانگوم را نمی شناسم که بخوام بگم دیدیمش یا نه.
این اولین باری هم هست که اسمش به گوشم می خوره!!!!
برای همین هم تصمیم گرفتم از شما راهنمایی بخواهم . هر کس می دونه یانگوم کیه مختصری ازش برام توضیح بده تا بعد من تصمیم بگیرم که دیدمش یا نه .
ممنون
بچه که بودم به نقاشی کردن علاقه ی زیادی داشتم و همیشه این برام سؤال بود که بهترین نقاش کیه؟! خیلی دوست داشتم بدونم چه کسی هستش که از همه بهتر نقاشی می کنه! از خیلی ها این سؤال را می پرسیدم و اون ها هم اسم خیلی از نقاشان معروف را می گفتند اما باز هم من قانع نمی شدم . می دونید چرا؟
چون هر کدام از آن ها اسم های مختلفی را می گفتند . بالاخره تصمیم گرفتم خودم برم دنبالش . خودم برم بهترین نقاش را پیدا کنم واین فکر به ذهنم رسید که به اطرافم نگاه کنم و زیباترین چیزها را بیابم و نقاش آن ها را بشناسم و در این صورت می توانم بهترین نقاش دنیا را بشناسم. پس دست به کار شدم و از فردای همان روز ، صبح وقتی به مدرسه می رفتم کنجکاو تر از همیشه به اطرافم نگاه کردم تا زیبایی ترین چیز ها را بیابم و بلکه بهترین نقاش را بشناسم. آن روز صبح در راه مدرسه زیبایی ها ی بسیاری دیدم ؛ درختان تازه به شکوفه نشسته ، آسمان آبی و ... . به مدرسه که رفتم تصمیم گرفتم موضوع را با دوستانم مطرح کنم بلکه آ ن ها کمکم کنند. از آن ها پرسیدم زیبا ترین چیزهایی که در این چند روز اخیر دیده اند چیست؟
یکی گفت:« من همراه خانواده ام دیروز به بازدید یک آکواریوم زیبا رفته بودیم در آن ماهی های بسیار زیبایی بود که من حسابی از آن ها خوشم آمد و زیباترین چیزهایی بودند که در طول عمرم دیده ام. » دوست دیگرم گفت:« من در راه مدرسه پرنده ی بسیار زیبایی دیدم که رنگش زرد بود و روی آن یک خط قرمز بود من هم از آن بسیار خوشم اومد و به نظرم خیلی زیبا بود. »
من بعد از مدرسه تمام راه خانه را به حرفهای دوستانم و دیده های خودم فکر می کردم . در خانه سر میز نهار خوری هم همه ی حواسم در این موضوع بود؛ تا این که فکری به ذهنم رسید و مثل دانشمندی که برای اختراع چیزی به نکته ی خوبی دست یافته و نقاشی که برای کشیدن نقاشی موضوع خوبی به ذهنش رسیده و داستان نویسی که برای نوشتن داستان موضوع خوبی را پیدا کرده ، با فریاد گفتم:« آهان ، فهمیدم ،خودشه!!!!»
بله من بهترین نقاش را شناخته بودم و از انتخاب خودم کاملا راضی و قانع بودم . به نظر من بهترین نقاش ...
نه نمی گم ! نمی گم تا بفهمم به نظر شما بهترین نقاش کیه؟! به نظر شما اون روز سر میز نهار خوری چه فکری به ذهنم رسید که در درست بودن آن ذره ای هم تردید نداشتم؟ خیلی دوست دارم جوابتون را در قسمت نظرات بخونم.
منتظر نظرات گرم و صمیمانه تون هستم.
این تست فقط 3 پرسش دارد و جواب ها شما را شگفت زده خواهند کرد.
جواب ها را نخوانید زیرا مغز مانند چتر نجات عمل میکند،وقتی که باز است بهتر کار می کند .
اگر به جواب ها نگاه کنید نتیجه درستی نخواهید گرفت.
یک قلم و کاغذ بردارید و جواب ها را بنویسید.
این یک تست صادقانه است که اطلاعات زیادی از خودتان به شما می دهد.
حالا شروع کنید.....!!!
نام های این حیوانات را به ترتیب علاقه خود قراردهید: 1-
گاو
ببر
گوسفند
اسب
خوک
یک کلمه برای توصیف اسامی زیر بنویسید .:- 2
سگ
گربه
موش صحرایی
قهوه
دریا
3- به کسانی فکر کنید (کسانی که شما را بشناسند وبرای شما مهم باشند) و آن ها را به رنگ های زیر ربط دهید (افراد تکراری نباشند. برای هر رنگ،نام یک فرد).
زرد
نارنجی
قرمز
سفید
سبز
توجه: جواب های شما باید دقیقاً همانی باشند که مطلوب شماست.
حالا تعابیروتفاسیر جواب هایتان را بخوانید.
1-
گاو یعنی "کار."
ببر یعنی "غرور و فخر."
گوسفند یعنی "عشق."
اسب یعنی "خانواده."
خوک یعنی "پول."
2-
توصیف شما ازسگ،"شخصیت شماست."
توصیف شما ازگربه،"شخصیت شریک زند گی تان است."
توصیف شما ازموش صحرایی،"شخصیت دشمن شماست."
توصیف شما ازقهوه،"تعبیر شما از رابطه زناشویی است."
توصیف شما ازدریا،"زندگی خود شماست."
3-
زرد : "کسی که هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد."
نارنجی : "کسی که به نظر شما دوست واقعیتان است."
قرمز : "کسی که شما به اوعشق می ورزید.گ
سفید : "جفت روح شما."
سبز: "کسی که تا آخرعمرتان او را به خاطر خواهید داشت
برگرفته از سایت بسیار زیبای نیک صالحی لینک: http://www.niksalehi.com/
روانشناسی چهره :
صورت
صورت گرد:
صاحب این گونه چهره فردی است بسیار درویش مسلک ، مهربان که عاشق صلح وصفا می باشد
این فرد می تواند عاشق بسیار خوبی باشد.
صورت چهار گوش:
صاحب یک چنین صورتی از هوشی بسیار زیاد برخوردار است و به احتمال زیاد هم به رهبری گروهی خواهد رسید.
صورت شبیه مثلث:
صاحب یک چنین صورتی از هوشی بسیار زیاد و استعداد فوق العاده ای برخوردار است . این فرد عاشقی بسیار مهربان و وفادار به حساب می آید.
صورت سه گوش:
صاحب یک چنین چهره ای بسیار حساس است. این فرد با وجود حساس بودن بسیار درون گرا نیز هست. این گونه افراد بعضی مواقع رؤیایی و رؤیا پرست می شوند و امکان زیادی نیز وجود دارد که حیله گر نیز باشند.
ابرو
دلپسندترین ابرو آن است که بسیار تمیز و کشیده باشد و قوس زیبایی روی چشم باشد. اگر انتهای باریک ابرو به طرف بالا متمایل شده باشد صاحب آن بسیار شجاع و وفادار می باشد و در سخت ترین شرایط نیز دوست خود را تنها نخواهد گذاشت.
اگر انتهای ابرویی دراز و متمایل به پایین باشد صاحب آن بسیار خوش شانس خواهد بود و در موقعیت اجتماعی حتما مقام بالایی خواهد یافت وبسیار ثروتمند خواهد شد. داشتن همسری با این مشخصات آرامش خیال به همراه خواهد داشت.
اگر ابرو پر پشت وکوتاه باشد صاحب آن بسیار باشخصیت و خانواده دوست و متعصب خواهد بود.
اگر موهای ابرویی در دوجهت مخالف رشد کرده باشدصاحب آن غیر قابل اطمینان و اعتماد خواهد بود.
اگر ابرویی به طور مستقیم و متمایل به بالا باشد صاحب آن بسیار رؤیایی است.
ابروان قوسی به اشخاصی تعلق دارند که بسیار زورگو ، خود مختار، باقدرت بیش از اندازه و غیر قابل کنترل جسمی می باشند.
برگرفته از مجله ی تیزهوشان
کابوس حافظ
نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم
گفتم : كجا روي؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي
گفتم : چگونه اي ؟گفت در بند بي خيالي
گفتم : كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟
گفتا : كه مي سرايم شعر سپيد باري
گفتم : ز دولت عشق گفتا كه : كودتا شد
گفتم : رقيب گفتا : او نيز كله پا شد
گفتم : كجاست ليلي ؟ مشغول دلربايي ؟
گفتا : شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم : بگو ز خالش ‚آن خال آتش افروز؟
گفتا : عمل نموده ‚ ديروز يا پريروز
گفتم : بگو زمويش گفتا كه مش نموده
گفتم : بگو ز يارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا؟چگونه؟عاقل شده است مجنون؟
گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم : كجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا : خريد قسطي تلويزيون به جايش
گفتم : بگو زساقي حالا شده چه كاره ؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو زساقي ‚حالا شده چه كاره؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا : كه دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با كاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم : بگو ز محمل يا از كجاوه يادي
گفتا : پژو‚ دوو‚ بنز يا گلف نوك مدادي
گفتم كه: قاصدت كو آن باد صبح شرقي
گفتا : كه جاي خود را داده به فاكس برقي
گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا : به جاي هدهد‚ ديش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا كجا برد ؟
گفتا : به پست داده آورد يا نياورد ؟
گفتم : بگو ز مشك آهوي دشت زنگي
گفتا كه : ادكلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم : سراغ داري ميخانه اي حسابي
گفت : آنچه بود از دم گشته چلو كبابي
گفتم : بيا دو تايي لب تر كنيم پنهان
گفتا : نمي هراسي از چوب پاسبانان
گفتم : شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا : كه جاش دارم وافور با نگاري
گفتم : بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم : شما و زندان حافظ مارو گرفتي؟
گفتا : نديده بودم هالو به اين خرفتي!!!
http://tanzejadehbala.persianblog.com برگرفته از وبلاگ: