سلام ، حتما از عنوانش تعجب کردید نه ؟ ! امروز تولد منه! در تاریخ 14 /6/72 من به دنیا اومدم . امروز 14 سالم تموم می شه و وارد پانزده سالگی می شم، هر وقت بحث تولد و سن مطرح می شه پدرم می گه این ها لحظات عمر ما هستند که دارند می گذرند. در طول این یک سال اقامت ما در کره شمالی هر وقت که به پدرم می گفتم کاش زودتر دوسال تموم بشه وبرگردیم این جمله را به من می گفت : این ها لحظات عمر ما هستند که می گذرند . و امروز من معنی واقعی این جمله را فهمیدم . چون امروز حسرت لحظات از دست رفته عمرم را می خوردم . پارسال روز تولدم می گفتم می خوام در طول امسال کارهایی که سال پیش نکردم را انجام بدم ودر طول سال بدون این که بفهمم لحظات عمرم در حال سپری شدند مدام به پدرم می گفتم کاش این دوسال زود تموم بشه غافل از این که لحظات عمرم در حال سپری شدن بود و پدر م هم به من گوش زد می کرد اما این من بودم که متوجه نمی شدم .الان هم نشستم و به جای این که خوشحال باشم روز تولدمه، ناراحتم . ناراحتم به خاطر این که لحظات از دست رفته ی عمرم را آن طور که باید از آن ها استفاده می کردم نکردم .نه اشتباه نگیرید من از گذر زمان ناراحت نیستم ، بلکه از گذر زمان خوشحال نیز هستم من از این ناراحتم که آن طور که باید از این لحظات از دست رفته استفاده نکردم. حالا با خودم عهد می بندم. عهد می بندم که از لحظات باقی مانده عمرم به خوبی و در راه رضایت خدا و خدمت به خلق خدا استفاده کنم تا سال آینده دیگر حسرت این لحظات را نخورم . چه خوب است اگر همه ما این عهد را با خود ببندیم .
منتظر نظرات گرم و صمیمانه شما هستم.